سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! ... دیده دل هایمان را از آنچه مخالف دوستی توست، کور گردان . [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
 
پنج شنبه 86 شهریور 15 , ساعت 3:53 عصر

دجال افسانه یا واقعیت !؟؟

تحقیق: مهدی علی بالایی

داستان دجال داستان بسیار بزرگی است و فتنه او یکی از بزرگترین فتن و خارق عادات و عجایب غریبی است لذا در این مقال قضیه دجال را در ملل مختلف و ادیان متفاوت مورد بررسی قرار داده سپس به شرح حالات , اوصاف و اعمال او پرداخته و بعد از آن مباحثی را که علما و بزرگان درباره حقیقت فتنه دجال ذکر کرده اند, نقل می نماییم.

اعتقاد به ظهور دجال در مهمترین مذاهب جهان
اصل قضیه دجال مسلم و قطعی نزد تمام ادیان ابراهیمی است و همگی به خروج وی در آخر الزمان اعتقاد دارند چنانکه بمفاد اخبار و احادیث بسیار که از فریقین روایت شده از زمان نوح پیغمبرعلیه السلام تا زمان حضرت محمد صلی الله علیه واله هر پیامبری قوم خود را از فتنه دجال بر حذر می داشته و آن حضرت بیشتر از دیگر انبیاء در تشریح حالات و صفات او بسط کلام داده اند.
دجال را در زبانهای فرانسه و انگلیسی " آنتی کریست antichrist نامیده اند که به
معنی دشمن ضد مسیح است.
این عنوان در رساله های یوحنا به کرات دیده می شود.
آنجا که می فرماید :
«دروغگو کیست جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند آن دجال است که پدر و پسر را انکار می کند.»1
و نیز می فرماید :
«شنیده اید که دجال می آید الحال هم دجالان بسیار ظاهر شده اند.»2
و در همین رساله آمده است :
«هر روحی که عیسی مجسم شده را انکار کند از خدا نیست و این است روح دجال که شنیده اید می آید و الآن هم در جهان هست.» 3
در دومین رساله یوحنا آمده است :
«گمراه کنندگان بسیار به دنیا بیرون شدند که عیسی مسیح ظاهر شده به جسم را اقرار نمی کنند آن است گمراه کننده و دجال.»4
اما یهودیان هم به ظهور کسی که با خدا خصومت ورزد و دارای قدرت فوق العاده ای باشد معتقد بوده اند. و گویا از دو قرن پیش از میلاد, یهود با این تصور آشنا شده باشند و به وسیله ایشان به مسیحیان و ملل دیگر رسیده باشد.
در کتاب دانیال باب یازدهم از صفات اینچنین شخصی که ظاهر خواهد گردید گفتگو شده و در باب هفتم همین کتاب هم به صورت رمز و اشاره از دشمن خدا سخن به میان آمده است. او کسی است که پادشاه را از میان می برد و با خدا خصومت و دشمنی می ورزد و دوران تسلط او سه سال و نیم است.
جاماسب حکیم در فرهنگ الملوک که اسرارعجم نیز گفته می شود و به اصطلاح گبران جاماس نامه می گویند, در قسمتی از پیش بینی های خود بعد از ذکر مختصری از حالات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امام زمان عجل الله فرجه به ظهور دجال و قتل وی به دست ایشان اشاره می نماید آنجا که می گوید:
«نام آن پادشاه بهرام از خورشید جهان که دختر سین که نام مبارک محمد است بلغت پهلوی باشد و ظهور او در آخر دنیا باشد و عمر هفت کرکس کند و چون خروج کند عمر او سی قرن شده باشد و خروج او در آن زمان شود که تازیان بر فارسیان غالب شوند و شهرهای ایشان خراب شود به دست سلطان تاریک پس او خروج کند و جنگ کند و دود یعنی دجال را که کوری است خرسوار مدعی خدائی بکشد و از گوشه دنیا که گنگ و زواچین باشد تا وزمحت که بیت المقدس است همه را بگیرد و...»5
در آثار اسلامی نیز راجع به دجال بحث شده است وی دارای قدرت و تأثیر عجیبی است یک چشم او مسح شده و چشم دیگرش در پیشانی است که مانند ستاره صبح می درخشد وی از همه جا می گذرد و در مکه و مدینه قدم نمی گذارد اکثر مردم پیرو او می شوند و دچار بدبختی می گردند و تنها کسانی سعادتمندند که بتوانند با مجاهدات مختلف خود را از پیروی او باز داشته , به دنبال او نروند. ما مسلمانان مانند ملل دیگر حکومت عادله کامل را انتظار می کشیم و ظهور چنین حکومتی را پس از دوران بینهایت ظلمانی می دانیم و دوره ظلمت را دوره دجال و دوران نور و سعادت را دوران حضرت قائم عجل الله فرجه تعبیر می کنیم.
ازامام باقرعلیه السلام روایت شده که در تفسیر آیه شریفه:
«انََّ الله قادر علی أن ینزل الآیه»6
فرمود:«وسَیرَکَ فی آخر الزمان آیات , منها دابة الأرض و الدجال و نزول عیسی ابن مریم و طلوع الشمس من مغربها.»
«ونشانه هائی در آخرالزمان به تو خواهد نمایاند که از آن جمله اند: جنبنده زمین, دجال, نزول عیسی بن مریم و طلوع خورشید از مغربش.»
در حدیث مبارک معراج نیز که ابن عباس از زبان پر نور آورندة اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله نقل کرده به نشانه های ظهور حضرت صاحب الأمرعلیه السلام اشاره شده ,که در بین این نشانه ها خروج دجال نیز تصریح شده است.
حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند:
« أیُّهَا النّاسُ ، ما بَعَثَ اللّهُ نَبِیّاً إلّا وَ قَد أنْذَرَ قَوْمَهُ الدَّجّالَ. وَ إنَّ اللهَ قَدْ أخَّرَهُ إلی یَومِکُمْ هذا . فَمَهما تَشابَهَ عَلَیْکُمْ فی أمْرِهِ فَإنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بِأعْوَرَ إنَّهُ یَخْرُجُ عَلی حِمارٍ عَرْضُ ما بَیْنَ اُذُنَیْهِ میلٌ ! . یَخْرُجُ وَمَعَهُ جَنَّهٌ وَنارٌ ، وَ جَبَلٌ مِنْ خُبْزٍ وَ نَهْرٌ مِنْ ماءٍ ! . أکْثَرُ أتْباعِهِ الیَهُودُ وَ النِّساءُ وَ الأعْرابُ . یَدْخُلُ آفاقَ الْأرضِ کُلَّها إلّا مَکَّهَ وَلا بَتَیْها وَ المَدینَهً وَ لا بَتَیْها فَإنَّهُما مُحَرَّمَتانِ عَلَیْهِ. »
« هان ای مردم ! خداوند پیامبری را نفرستاده جز اینکه قوم خود را از دجال بیم داده است و خداوند او را برای زمان شما ذخیره کرده است. اگر کارهای او بر شما مشتبه شود، این هرگز مشتبه نشود که او کور است و پروردگارتان کور نیست. او برفراز مرکبی می آید که بین دو گوشش یک میل است. او خروج می کند درحالی که بهشت و جهنم را با خود یدک می کشد و کوهی از نان و رودخانه ای از آب را همراه خود حمل می کند. بیشتر پیروانش از یهودیان، زنان و بادیه نشینان است، به همه اقطار و اکناف جهان وارد می شود جز مکه و حوالی مکه و مدینه و حوالی مدینه که هر دو بر او حرام است.»7
و در حدیثی دیگر که بسیار تکان دهنده می باشد رسول گرامی اسلام انکار دجال را کفر دانسته ومنکرین دجال را ازکافرین می دانند چنانکه ابوبکر اسکافی در کتاب فوائد الأخبار از جابر بن عبدالله نقل کرده که گفت:
رسول خدا (ص) فرمودند:
«من کذب بالدجال فقد کفر و من کذب بالمهدی فقد کفر»
« کسی که دجال را تکذیب کند کافر شده و کسی که مهدی علیه السلام را تکذیب کندکافر شده است »8
همچنین در غیبت شیخ از عامر بن واثله از امیر المومنین (ع) روایت کرده که گفت : پیامبر (ص) فرمود:
«ده علامت است که پیش از قیامت باید پدید آید: سفیانی, دجال, دابه الأرض, قیام قائم, طلوع آفتاب از مغرب, فرود آمدن عیسی از آسمان, فرو رفتن زمین در شرق, فرو رفتن زمین در جزیره العرب و آتشی که در قلب شهر عدن بیرون آید و مردم را به محشر سوق دهد.»[9]
به هرحال دجال که نموداری از جنگ نور و ظلمت است در اقوال و ملل دیگر هم سابقه دارد . بابلیان از جنگ مردوخ با تئومات سخن می گفتند و تئومات را ظلمت و اژدها معرفی می کردند. در اوستا هم از جنگ اهریمن و اهورا مزدا گفتگوهاست و آئین مانویان بر اساس منازعه دائمه نور و ظلمت پی ریزی شده است . در کتب الحاقی تورات هم گاهی دجال , موجود فوق العاده ای است که دارای صورت حیوانی عجیب الخلقه می باشد.10

مکان خروج دجال
در باره محل خروج دجال مکانهای نسبتاً زیادی در احادیث و روایات مختلف نقل گردیده است که در برخی از آنها شهر خروج او دقیقاً مشخص شده و در برخی فقط اسم منطقه اش آمده و در برخی عنوان کلی مطرح شده است .که برای شهرهائی از جمله:اصفهان, خراسان, سیستان, کرمان, دارس, حله, میسان احادیث و روایات بیشتری نقل شده است. شاید برخی از اختلافات مربوط به ناقلان احادیث و روایات باشد. سید جزائری در کتاب الأنوار النعمانیه گفته است: و اما دجال از حدیث شیخ صدوق دانستی از اصفهان خروج می کند و در اخبار بسیاری آمده که او از سیستان خروج می نماید و می شود این اخبار را به این صورت جمع کردکه مکررخروج خواهد داشت چنانکه احوال مختلفی دارد,لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردمان بر او باد.

پیروان دجال
آنچه که در اکثر روایات در باب پیروان دجال تصدیق شده آن است که اکثر پیروانش را یهودیان تشکیل می دهند چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده اند:
« هفتاد هزار ترک یهود زنا زاده خواننده نوازنده بادیه نشین وزن از او پیروی می کنند به هرخرابه ای برسد می گوید گنجهایت را آشکار کن پس آنچه گنج دارد آشکارمی شود.»11

نجات از فتنه دجال
برای نجات از فتنه دجال از جانب ائمه معصومین علیهم السلام راه کارها و برنامه های ویژه ای ارائه شده که مهمترین آنها عبارتند از:
«قرا ئت یا حفظ نمودن سوره کهف, تسبیح و تقدیس خداوند به منظور طعام مومن در هنگام خروج دجال. خانه نشینی, توکل بر خداوند, قرائت سوره فاتحه الکتاب درهنگام رویت وی و...» لازم به ذکر است که برخی مانند قرائت یا حفظ نمودن سوره کهف می بایست قبل از خروج وی انجام شود تا در هنگام خروج دجال از شر فتن وی در امان باشد.
چنانکه در احادیث قبل نیز ذکر شد دجال در همه شهرها و مکانها گردش می نماید مگر مکه و مدینه که در اکثر احادیث مذکور است و در برخی احادیث و روایات نیز شهرهائی مانند: بیت المقدس, طرطوس, آبادان, قم و نواحیش, کوفه و حوالیش و یا مساجدی چون: مسجد الحرام و مسجد مدینه و مسجد طور سینا و مسجد الأقصی که دجال به آنها راه نیافته و به عنوان مکان هائی امن برای مسلمین معرفی شده اند.

قتل دجال
در قاتل دجال بدسگال میان علماءِ فریقین از خاصه و عامه نظر به اختلاف اخبار وارده از طریق ایشان اختلاف است چه آنکه خاصه روایت نموده اند قتل آن ملعون را به دست حضرت بقیه الله الأعظم عجل الله فرجه می باشد اما بنا بر مذهب عامه قاتل دجال ضلال حضرت روح الله عیسی بن مریم علیه السلام است.
می توان گفت که دراین اخبار به هیچ وجه تنافی نیست چه بعد از اینکه به تصریح خود عامه و روایات ایشان حضرت روح الله علیه السلام وزیر مهدی عجل الله فرجه باشد پس کشتن عیسی علیه السلام دجال را کشتن خود حضرت مهدی عجل الله فرجه باشد چنانکه اگر وزیر سلطان کسی را بکشد صادق است که بگویند سلطان او را کشت و در اینگونه موارد مباشرت ضرور نیست. ودر محل قتل دجال نیز مکان هائی از جمله گردنه افیق«افیق دهکده ای در فلسطین بین حوران و غَور بیسان در نزدیکی شهرلد است.», کناسه کوفه و دروازه شهر لد ذکر شده است.

نقد و بررسی احادیث دجال
در نقد و بررسی فتنه دجال می توان گفت که اکثریت علماء خاصه اعتقاد بر آن دارند که فتنه دجال یکی از فتن قطعی آخر الزمان بوده ولی اوصاف ظاهری و چگونگی فتنه های وی جنبه کنایه و سمبولیک دارد. چنانکه علامة محقق سید محمد صدر در جلد سوم موسوعة ارزشمند ألإمام المهدی با عنوان « تاریخ الغیبه الکبری » بحث مفصلی را به بررسی مسألة دجال اختصاص داده است که ما فقط تلخیصی از مباحث ایشان را در این باب ذکر می نمائیم. ایشان در این باره فرموده اند:
«مهمترین و همگانی ترین نشانه ای که می بایست مورد توجه قرار گیرد همان مفهوم دجال بود که سمبلی از حرکت های ضد اسلامی در دوران غیبت کبری یعنی دوران فتنه ها و انحرافات است و آن عبارت است از تمدن جدید اروپائی که چهره ای فریبنده و چشمگیر و خیره کننده دارد و افکار و اندیشه عمومی مردم دنیا را متوجه خود ساخته, و پیامدهای ناگواری را به دنبال داشته است همچون خروج بسیاری از مسلمین از اسلام, گردن نهادن آنها به مذاهب و فلسفه های منحرف دیگر و فسادها و تباهی ها و ستم هائی که درجوامع بشری ایجاد کرده است .
و از فتنه هایش آن است که به قبیله ای می گذرد تکذیبش می کنند هیچ حیوان چرنده ای باقی نمی ماند مگر اینکه هلاک می شود, و نیز از فتنه هایش آن است که به قبیله ای دیگر عبور می کند او را تصدیق می کنند, به آسمان دستور می دهد که ببارد آسمان هم می بارد و به زمین دستور می دهد که برویاند زمین هم می رویاند ؛ تا آنجا که چهارپایان این قبیله , چاق و فربه می شوند و چربی و شیر فراوان می دهند.» مقصود از این عبارات آن است که:
هرکس نیرو وتوان مادی اروپائی را تکذیب کند و بخواهد در مقابلش بایستد گرفتار مصائب و دشواریها و پیامدهای ناگواری خواهد شد. و ثروت و نیرو در اختیار کسانی است که در مقابل این تمدن رام و چاپلوس باشند و با آن همراهی کنند.
ازجمله مطالب اینکه دجال مدعی خدائی می شود و با صدای بلند در بین شرق و غرب فریاد می زند:«ای اولیا و دوستان من, به سوی من آئید! من آن کسی هستم که آفریده سپس استوار ساخته, و مقدر کرده, سپس هدایت نموده. من پروردگار اعلی و برین شمایم.»
تمام این خصوصیات را در تمدن اروپائی می بینیم زیرا خاور و باختر را با وسائل ارتباط جمعی و ابزار مادی خود گرفته و انسانیت را از خدا و عالم بالا و متافیزیک به دور داشته, و از این راه عدالت و اخلاق واندیشه ای که از آن عالم سرچشمه می گرفته است, چه زیان هائی که دیده است. در مقابل اینها زمام اختیار بشر را در دست گرفته و ایدئولوژی خود را بر افکار و قوانین جوامع بشری تحمیل نموده و جایگزین ولایت خدا و دستورات الهی کرده است, و این همان ادعای ربوبیت و خدائی است که خود را نه خدا را, صاحب اختیار و مالک تمام شئون انسانها می داند. نکته دقیق آنکه در روایت نیامده است که وی مدعی الوهیت است بلکه گفته شده است که او مدعی ربوبیت است و ربوبیت معنائی غیر از آنچه که گفتیم ندارد.
و اما اینکه اولیا و دوستان خود را از گوشه و کنار دنیا جمع می کند تا آنها را بر طبق خواسته خود تربیت کند و رفتار و اخلاق آنها را تحت نظر داشته باشد, و روابط اقتصادی و اجتماعی آنها را به یکدیگر پیوند بزند, مساله ای است واضح و نیازی به توضیح ندارد.
" و هیچ جای زمین باقی نمی ماند مگر اینکه زیر پای خود می گذارد. این همان چیزی است که الآن ما می بینیم که چگونه تفکر اروپائی به تمام روی زمین رسیده است,و هیچ دولتی را نمی بینیم که متاثر از افکار اروپائی نباشد, البته مقصود ما از اروپا هر دو بخش سرمایه داری و سوسیالیستی آن است, که هر دو دشمن با اسلام و مجسمه راستین و روشنی از دجال می باشند.
و اما استثنا مکه و مدینه از این سیطره تمدن اروپائی, ممکن است به همان معنای ظاهریش باشد, بدان معنی که این تمدن به این دو شهر راه پیدا نمی کند و فکر و اندیشه اروپائی را ساکنان این دو شهر نخواهند پذیرفت و به اسلام پایبند خواهند بود و به همان اندازه که از اسلام فهمیده اند تا ظهور امام عصرعجل الله فرجه در مقابل تمدن اروپائی خواهند ایستاد.
و ممکن است بر معنائی رمزی و سمبلیک حمل کنیم بدان معنی که تفکر الهی برخاسته از مکه و مدینه در مقابل جاذبه تفکرمادی اروپائی شکست نخواهد خورد, و درذهن و اندیشه متفکران اسلامی باقی خواهد ماند و ایمان آنها به اسلام سست نخواهد شد و این خود دلیل بر باقی ماندن حق در جوامع بشری است, و باطل و انحراف نمیتواند تمام جوامع را فرا گیرد, گرچه نسبت طرفداران حق به باطل بسیار کم و همچون نسبت مکه ومدینه به سایر کشورهای جهان باشد. و این مطابق است با همان چیزی که از نتایج برنامه ریزی الهی شناخته ایم که تعداد کمی از افراد با اخلاص و آزمایش شده باقی خواهند ماند, و افراد منحرف و کافر در اکثریت خواهند بود. این افراد اندک عاملی باز دارنده در درون خود نسبت به این افکار مادی منحرف دارند که هیچ گاه تحت تاثیر آن قرار نمی گیرند, بلکه بر ایمان و بینش و اخلاص آنها افزوده می گردد.
و این است مقصود آنچه که در روایات آمده است که دجال را ملکی که در دستش شمشیر برهنه ای است از ورود به مکه و مدینه جلوگیری می کند, و بر هر دروازه و یا شکاف کوهی از کوهها ملائکه ای ایستاده اند که از آن حراست و حفاظت می نمایند. و لطف این عبارت که عقاید اسلامی را به ملک و مناعت و برتریش را به شمشیر تشبیه کرده اند بر کسی پوشیده نیست
و اما اینکه ملائکه بر هر شکاف و گذرگاهی ایستاده اند, بدین معناست که ادراک گسترده مومن وایمان اوبه اینکه اسلام می تواند هرگونه مشکلی را حل کند و پاسخ هر شبهه ای را بدهد خود این باعث می شود که در مقابل تمامی شبهات ایستاده و با هرگونه اشکال و شبهه ای بستیزد.
و نیز دجال دارای عمری طولانی است از زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله از همان هنگام که به آن حضرت ایمان نیاورده بلکه در مقابل حضرت خود ادعای رسالت نموده است تا کنون باقی مانده است؛ چرا که:
دجال با مادیگرائی پایه های نخستینش از زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله آغازشده وهمان هنگام که منافقین در گسترش جنبه های گوناگون کوشیده و به آن رونق بخشیدند, بذراول دجالیت را پاشیده و به تدریج سیر تاریخ را به صورت فعلیش در آوردند و کوشیدند تا اسلام را ازمتن جامعه کنار بگذارند, و مادیت و سود جوئی شخصی را بر جامعه مسلط سازند.
...و ازهمین جا معنای ادعای رسالت او را نیز می فهمیم؛ زیرا افکار مادی از همان آغاز تا کنون خود را سرپرست بشریت دانسته و برای خود قائل به ولایت بوده, ولی در دوران زندگی پیامبران و در جامعه اسلامی رسول خدا تاثیرش ضعف و نیرویش ناتوان شده بود؛ و نمی توانست با تمام افراد در تماس باشد, لکن هنگامی که در دوران نهضت اروپائی«رنسانس» به این دجال مادی اجازه خروج داده شد, توانست سلطه خود را بر تمامی پهنه گیتی گسترش دهد.
از همین جا می توانیم معنای این جمله را که« در نزد دجال آب و آتش است آبش در حقیقت آتش و آتشش در واقع آب است»
بفهمیم و بدانیم که معنای جمله رسول خدا که فرمود: هرکس به او رسید در آن چیزی قرار گیرد که آن را آتش می داند زیرا در واقع آب خوشگوار است چیست.
زیرا آب دجال همان ظواهر فریبنده است که تمدن مادی برای پیروان خود به ارمغان آورده است؛ و آتشش همان دشواریها و گرفتاریها؛ و به جان آمدنهائیست که نصیب یک فرد مومن که خواسته درمقابل آن بایستد وبا آن مقابله کند می شود. آن مصالح همان آتش ویا تاریکی واقعی است و این گرفتاریها و دشواریهاهمان آب خوشگوار و یا عدالت راستین است و معلوم است که طبیعتاً رسول خدا از آنجا که بزرگترین دعوت کننده به ایمان الهی است, مسلمین را نصیحت کرده که مبادا گول ظاهر آب دجال و فریب رنگ و روغن و زرق و برق مادیت را بخورند, و به آنها دستور می دهد که خود را در همان چیزی بیاندازند و وارد کنند که آن را آتش می دانند, زیرا با افکندن خود در این آتش به طریق حق و عدالت دست می یابند. وما می توانیم این برداشت را از سیاق کلی جملات رسول خدا به دست بیاوریم, در آنجا که می فرماید:
«اما آنچه مردم آب می بینند آتش سوزان است, و آنچه آتش می بینند آب سرد خوشگوار است.»
و معلوم است که مقصود آب و آتش حقیقی نیست, بلکه آب و آتش رمزی است و الا لازم می آید که به افراد باطل و ناحق نسبت معجزه داشتن داده و آنها را دارای معجزه بدانیم, و بطلان این نسبت واضح و روشن است.
دجال اعور است. آری با تمام تاکید اینچنین است. تمدن مادی به هستی وجهان بایک چشم می نگرد فقط به ماده توجه دارد نه به روح وخلقت عالی, و نمونه اعلای بشریت را نمی بیند. وچه کسی را جز افرادی که حقایق را ادراک نمی کنند و خود را شایسته سرپرستی و زمامداری انسانها می دانند می توان اعور نامید, بلکه ولایت از آن کسی است که به هستی با دو چشم سالم می نگرد, هم به ماده توجه دارد و هم به روح, و به هریک سهم مناسب خود را می پردازد, و خداوند متعال است که«انّ ربّکم لیس باعوَر»
دجال کافر است زیرا وی مادی و از دشمنان اسلام است و دورترین افراد ازحق و درستی است نوشته شده است بین دو چشمش که کافر است و آن نوشته را هر مومن نویسنده وغیر نویسنده می خواند. این نوشتن چون سایر نوشته ها نیست بلکه عبارت است از شناختن مومنین کفر و نفاق اشخاص منحرف را ؛ و برای این شناخت لازم نیست که انسان خواننده و نویسنده باشد, ومعلوم است که این معرفت مخصوص به مومنین است؛ آن را هر مومنی می خواند. زیرا آنان میزان حقیقی عدالت اجتماعی را می شناسند, لکن اشخاص منحرف این نوشته را نمی خوانند هر چند دارای معلومات و سواد زیادی باشند, زیرا آنان نیز با دیگران در کفر و انحراف شریکند, و طبیعی است که هیچ فردی شخص هم عقیده خود را کافر نمی بیند.
به خاطر تمام اینها بوده است که رسول خدا امت خود را از آن بر حذر داشته و از فتنه او به خدا پناه برده است, تا مسلمین در طول تاریخ از فتنه و انحراف آن در امان باشند بلکه می توان گفت که تمام پیامبران الهی امتهای خود را از فتنه دجال بر حذر داشته اند, زیرا قبلاً به این نکته اشاره کردیم که مادیت حاکم پیش از ظهور پیچیده ترین وعمیق ترین مادیتهای طول تاریخ آفرینش است از هنگام خلقت آدم تا روز قیامت, وخطری واقعی برای تمام دعوتهای پیامبران بوده است. و درعین حال با تمام قدرتی که دارد نزد خداوند پست تراز اینهاست، زیرا در مقابل حقیقت و عدالت بسیار حقیر و ناچیز است, هرچند شکوه و ابهتش فراگیر و سایه گستر باشد, زیرا بی ارزشی و حقارت او در نزد خدا منافات با قدرت و شکوه فریبنده اش ندارد. واصولاً قانون تمحیص و آزمایش همین مطلب را ایجاب می کند که وی از شکوه و ظاهری فریبنده برخوردار باشد. زیرا خداوند می فرماید:
«حَتّی اِذَا اَخَذَتِ الاَرضُ زُخرُفَهَا وَ ازَّیَّنَت وَ ظَنَّ اَهلُهَا اَنَّهُم قَادِرُنَ عَلَیهَا اَتیهَا اَمرُنَا لَیلَاً اَو نهَاراً فَجَعَلنَا هَا حَصیداً کَانَ لَم تَغنَ بِالاَمسِ کَذلِکَ نُفَصِلُ الآیاتِ لِقَومٍ یَتَفَکَّروُنَ.» 12
این بود آن برداشت رمزی و سمبولیک از مسأله دجال .

اخبار کهنه و منجمین در خصوص دجال
در اخبار اکثر کهنه و منجمین و کسانی که به هر نحو توانسته اند قسمتی از آینده را به صورت مبهم یا روشن ببینند نیز بطور مستقیم یا غیر مستقیم به خروج دجال اشاره شده است و در برخی از اخبار حتی چگونگی خروج او، حوادث قبل و بعد از خروج و حتی سال خروج و سال قتل او نیز پیش بینی شده است. البته باید به این نکته توجه داشت که پیش بینی هائی را که هر یک از پیش گویان کرده اند ممکن است دستخوش تغییر قرار بگیرند. زیرا غیب مطلق تنها در اختیار خداوند است و اوست که از جزئیات دقیق و مفصل حوادث آینده خبر دارد و اوست که می تواند به حادثه ای اجازه رخ دادن بدهد و یا در آن تغییر ایجاد کند.
ابن عصمه, یحی بن اعقب, ابو هلال مصری, شاه نعمت الله ولی , خواجه نصیر الدین طوسی (ره) و نوستر آداموس
ازجمله کسانی هستند که در بین اخبار خویش از حوادث آینده , خبر از خروج دجال و فتنه بزرگ او داده اند چنانکه در کشکول شیخ بهائی قدس سره از خواجه نصیر الدین طوسی (ره) مسند رباعی فارسی را نقل می فرماید:

در دور زحل خروج مهدی است
جرم دجل و دجالیان است
در آخر واو و اول زاء
چون نیک نظر کنی همان است
و نیز فرموده اند :
در الف و ثلاثین دو قرآن می بینم
و ز مهدی و دجال نشان می بینم
یا ملک شود خراب یا گردد دین
ستری است نهان و من عیان می بینم
بینی تو بقاء ملک مغیر گشته
در وقت غلط زیر و زبر برگشته
در سال غلیب اگر بمانی بینی
ملک و ملل و مذهب و دین برگشته
نوستر آداموس نیز که پیش گوئی توانا است در بین پیش بینی های خود دجال را با نام ضد مسیح ذکر نموده و به صورت رمز و کنایه فتنه ها و آشوب های وی را عنوان نموده است. وی در نامه ای به هنری دوم می نویسد:
«ضد مسیح برای آخرین بار بر می گردد همه ملل مسیحی و کافر می لرزند، برای مدت 25 سال. جنگ و نبرد سخت تر از همیشه خواهد بود. شهرهای کوچک و بزرگ، قلعه ها و همه ساختمان ها نابود می شوند، شاهزاده شیطان آن قدر گناه می کند که تقریباً همه دنیا خود را در انزوا می بینند.
قبل از این حوادث بسیاری از پرنده های نادر و کمیاب در آسمان جیغ می کشند آن ها می گویند :الان ! الان! وقتش رسیده است، سپس مدتی بعد ناپدید می شوند.»13

«نامه به هنری دوم»
«صدای آرام دوست مقدس، زیر زمین مقدس شنیده می شود، شعله انسان، انسانی برای صدای الهی می در خشد، این باعث می شود که زمین از خون راهبهای معروف لکه دار شود ،و نابودی معابد مقدس افراد غیر خاص.»
منظور ظهور امام زمان عجل الله فرجه و جانشینی اسلام به جای مسیحیت و دین های دیگر در عالم می باشد14


---------------------------------------------------------
[1] رساله اول یوحنا, باب2 , آیه22
[2] رساله اول یوحنا,باب2, آیه18)
[3] رساله اول یوحنا ,باب4,آیه3
[4] (رساله دوم یوحنا, آیه7)
[5] العبقری الحسان,ج1,جزء 1, ص47 ؛ دارالسلام عراقی , ص51 ؛ سه رساله درباره حجت بن الحسن العسکری علیه السلام (ترجمه تذکره الأئمه علامه مجلسی ره) ؛چهره درخشان امام زمان علیه السلام (ترجمه الزام الناصب) , ج2 ,ص73 به نقل از سیف الأئمه.
[6] انعام , آیه37
[7] روزگار رهائی, ج2, ص1148 ,ح 1818 : المهدی , ص192 ؛ الزام الناصب , ص74 و صحیح بخاری , ج9 , ص60 – منتخب الأثر , ص572 : سنن ابن ماجه , ج2.
[8] باورداشت مهدویت , ص60 , ح40 : البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان (ع) , ص170, باب 12 ,ح2 - روزگار رهائی , ج 2, ص 1159, ح1845 : الروض الانف ,ج2 ص431 و عقد الدرر , ص157.
[9] مهدی موعود (ترجمه بحار الأنوار) , ج 52 , ص984 ؛ ترجمه اعیان الشیعه , ص325 ؛ متن فارسی اثبات الهداه , ص405.
[10] اعلام قرآن , ص479 0
[11] روزگار رهائی ، ج2 ، ص1151 ،ح 1827 : الزام الناصب ، ص202 و 261 ؛ بحار الأنوار ، ج52 ، ص194 والملاحم و الفتن ،ص66.
[12] یونس,آیه24
[13] علائم الظهور امام زمان تألیف آقای علی موجودی , ص 3 .
[14] پیش بینی های مصور نوستر آداموس , ص 117 .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ