سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا در سپاس گفتن را بر بنده‏اى نمى‏گشاید حالى که در نعمت را به روى او ببندد ، و در دعا را بر روى او باز نمى‏کند و در پذیرفتن را بر وى فراز . و در توبه را به روى بنده نمى‏گشاید و در آمرزش را بر وى به‏بندد و استوار نماید . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 86 بهمن 15 , ساعت 12:0 عصر

ادامه قسمت چهارم

4) بنى امیه و اسلام وارونه                                                                      قسمت پنجم

سیاست مالى خلفاى اموى (به ویژه معاویه و پسرش یزید) تفاوت هاى بنیادى با سیاست مالى خلفاى نخستین داشت. سیستم حکومتى معاویه کاملا سلطنتى و با تقلید از دربار حکومتى، روم و ایران بود. اختصاص دادن املاک خالص براى خاندان حکومتى، تمرکز بخشیدن به سازمان خراج و تخصیص درآمد حاصل از آن فقط براى خلیفه، مالیات بستن به مقررى کارمندان و مصادره نصف اموال ماموران عالى رتبه دولت پس از مرگ یا استعفاى آنان که در منابع اسلامى با عنوان «استخراج » از آن یاد مى شود، از مواردى بود که براى اولین بار در تاریخ اسلام از جانب معاویه با هدف بازسازى نظام مالى دولت اسلامى به اجرا درآمد، اما پر واضح است که در این بازسازى بیشترین سود عاید دستگاه خاندانى خلیفه شد نه دولت اسلامى. (32) یعقوبى مى نویسد:

معاویه، عبدالله بن دراج، غلام خود را بر خراج عراق گماشت و به او نوشت: از مال عراق آن چه بدان کمک جویم به سوى من حمل کن. پس ابن دراج بر او نوشت و خاطر نشان ساخت که دهقانان به او خبر داده اند که کسرا و خاندان کسرا را «خالصه هایى » بوده است که در آمد آن ها را براى خودشان جمع آورى مى کرده اند و حکم خراج بر آن بار نمى شود. پس [معاویه] به او نوشت که آن خالصه ها را به شمار و خالصه اش قرار ده و سدها براى آن ها بساز. پس دهقانان را فراهم ساخت و از ایشان پرسش کرد. گفتند که دفتر در حلوان است، پس فرستاد تا آن را آوردند و هر چه را براى کسرا و خاندان کسرا بود از آن استخراج نمود و سدها بر آن بست و آن را خالصه معاویه قرار داد [معاویه] به عبدالرحمن ابن ابى بکره درباره سرزمین بصره نیز چنین نوشت و آن ها را دستور داد که هدیه هاى نوروز و مهرگان را نزد وى فرستند . (33) بعد از معاویه، یزید میراث خوار چنین نظام سلطنتى اى شد که اساس آن مبتنى بر مال اندوزى بود. برخى از مهم ترین حرکت هاى انحرافى که از طرف معاویه و همفکرانش در تاریخ اسلام صورت گرفته و در وقوع سانحه عاشورا بسیار مؤثر بوده ست به این قرار است:

الف - جعل حدیث

معاویه افرادى را صرفا براى جعل حدیث استخدام کرده بود که از معروف ترین آن ها مى توان به سمرة بن جندب، ابو هریره، عمروبن عاص ، مغیرة بن شعبه و عروة بن زبیر اشاره کرد. احادیث زیادى توسط این عده در فضایل معاویه و تیره اموى قریش و مذمت بنى هاشم به ویژه على علیه السلام ساخته شد و حتى مکتب تاریخ نگارى شام که به درستى باید مؤسس آن را معاویه دانست اساسا با هدف مذکور تاسیس شد. در میراث مکتوب تاریخ نگاران شامى تهمت هاى ناروایى برخاندان عصمت و طهارت وارد شد تا آن جا که قیام امام حسین علیه السلام براى احیاى سنت نبوى صلى الله علیه وآله وسلم، به عنوان شورشى معرفى گردید که نظم عمومى جامعه اسلامى را بر هم زده و موجب اغتشاش شده است. و در مقابل به جاى محکوم کردن یزید به دلیل آن همه اعمال ضد دینى اش رفتار او را با این توجیه که عمل به «اجتهاد» کرده است تصدیق و تایید کردند. (34) معاویه براى مخدوش کردن چهره على علیه السلام چهارصدهزار درهم به سمرة بن جندب داد تا بگوید آیه «و من الناس من قوله فى الحیاة الدنیا و هو الدالخصام » درباره على علیه السلام نازل شده است. (35)

به واسطه همین تبلیغات مسموم بود که پذیرش شهادت على علیه السلام در محراب عبادت براى شامیان بسیار مشکل مى نمود. (36)

ب - احیاى عروبت

معاویه مبناى حکومت خود را بر عصبیت قومى و قبیله اى استوار کرده بود و همچون اسلاف خود در عصر جاهلى بر نسب و عشیره خود مى بالید. احیاى ملى گرایى و عروبت به طور عام تر، شعار بنى امیه در حاکمیت خود براى جامعه اى بود که بخش قابل توجهى از آن را موالى و مسلمانان غیر عرب تشکیل مى دادند. معاویه براى اجراى سیاست عرب گرایى خود در بخشنامه اى به زیاد بن ابیه - حاکم بصره و سپس کوفه - دستور مى دهد که عطایا و سهمیه موالى و عجم را از بیت المال کم کند، در جنگ ها عجم را سپر اعراب سازد، آنان را به هموار ساختن راه ها و کندن درختان و ... وادارد، هیچ یک از عجم ها را مناصب دولت نداده و اجازه ندهد که آنان با دختران عرب ازدواج کنند و از عرب ارث ببرند. و تا آن جا که مى تواند از عجم دورى گزیند و آنان را تحقیر کند ... (37) قیام مختار ثقفى در خون خواهى امام حسین علیه السلام نوعى واکنش اعتراض آمیز به سیاست عرب گرایى امویان هم بود. چنان که نقل شده است:

عمیر [بن حباب یکى از بزرگان شام و رئیس قبیله قیس به مختار] گفت: از هنگامى که وارد اردوگاه تو شده ام اندوهم شدت یافته است و این به آن جهت است که تا هنگامى که پیش تو رسیدم هیچ سخن عربى نشنیدم و همراه تو، همین گروه ایرانیان هستند و حال آن که بزرگان و سران مردم شام که حدود چهل هزار مردند به جنگ تو آمده اند. (38)

ج - احیاى جریان هاى اعتقادى انحرافى

در دوره اى که آزادى اندیشه و عقیده شدیدا سرکوب مى شد، تفکر انحرافى «مرجئه » مورد استقبال و حمایت شدید امویان قرار داشت. صاحبان این عقیده باور داشتند که ایمان به خداوند کافى است و گناه باعث ورود انسان در جهنم نمى شود. شهرستانى در «الملل و النحل » همین نکته را وجه شاخص مرجئه تلقى مى کند و معتقد است در حوزه مسائلى که به امامت مربوط مى شود با خوارج توافق ندارند. (39) با رواج این تفکر، معاویه موفق به مشروعیت بخشیدن به تمام اعمال و گفتار دستگاه حکومتى خود مى شد.

در این اندیشه «نقد قدرت » جاى خود را به «تجلیل حاکمان » داد و معاویه و کارگزاران او صحنه را به گونه اى طراحى کردند که مردم باور داشتند هر کارى که آنان به عنوان خلیفه مسلمانان انجام مى دهند، کارى درست و شایسته است و هر کس با آنان به مخالفت برخیزد، فارغ از این که چه کسى است و چه مى گوید، برخطا است و ریختن خون او منعى ندارد و این تلقى بدون تدارک زمینه چنین اعتقادى، میسر نبود. احمد امین وجه نامگذارى مرجئه را چنین بیان کرده است:

مرجئه گرفته شده از «ارجاء» است، به مفهوم به تاخیر انداختن، زیرا آنان امر گروه هایى را که با هم اختلاف داشتند و خون یکدیگر را مى ریختند به روز قیامت واگذار مى کردند و در مورد هیچ طرف، خودشان داورى نمى نمودند. عده اى نیز مرجئه را مشتق از «رجاء» مى دانند، زیرا آنان مى گفتند با داشتن ایمان، گناه آسیبى و ضررى نمى رساند، چنان که با بودن کفر نیز اطاعت سودى نخواهد داشت. (40) نشاندن خلیفه مسلیمن به جایگاهى که هاله اى از تقدس آن را احاطه کرده باشد و ثنا گفتن وى، میراث شوم تفکر مرجئه و نتیجه روشن و قطعى آن، تایید بلاقید بنى امیه بود. آن چیزى که باعث شد جامعه اسلامى رخداد دلخراش و اسف بار عاشوراى 61 ق را به آسانى و بى هیچ دغدغه اى بپذیرد، رسوخ همین باور بود. حسین حتى اگر نوه پیامبر هم باشد چون به اذن خلیفه اسلامى کشته شده است، مرگ او بر حق بوده و مورد تایید است; براى نمونه توجیه «ابن العربى » درباره شهادت «حجربن عدى » چنین است:

در مورد قتل حجر دو سخن وجود دارد: عده اى معتقدند که او به ناحق کشته شده و عده اى باور دارند که به حق کشته شده است. ما مى گوییم اصل این است که هر که را امام برحق بکشد به حق کشته شده است و هر که معتقد است حجر به ستم کشته شده، باید دلیل بیاورد. (41)                                                         ادامه دارد....



لیست کل یادداشت های این وبلاگ