بازخوانی بیانات رهبر انقلاب درباره نقش خواص و عوام در نهضت عاشورا
اگر خواص پایشان بلرزد، یزیدها بر سر کار میآیند
مقدمه
سخنرانی رهبر انقلاب اسلامی، حضرت آیةالله العظمی خامنهای، در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسول اللهصلی الله علیه وآله وسلم - که در سال 1375 ش . انجام شد - به موضوع «رسالتخواص» اختصاص داشت . در این سخنرانی، ایشان در چهار بخش (تحلیل عاشورا، تاریخ عاشورا، نمونه تاریخی و نکته پایانی) کوشیدند اهمیت نقش خواص در سرانجام جامعه اسلامی را به تصویر بکشند .
آنچه میخوانید، برگزیدهای از این سخنرانی چهل صفحهای است . یاد آوری میکنیم عناوین مطالب را خود انتخاب کردهایم (باتوجه به متن)، و در تلخیص نیز تلاش کردهایم عبارات به طور کامل محفوظ بماند .
الف) تحلیل عاشورا
1 . فرهنگ جهاد
از شاخصههای فرهنگ اسلامی، فرهنگ دفاع و جهاد است . هر چیزی که هم تلاش باشد، هم در مقابله با دشمن، جهاد است . یک وقت این جهاد، رزمی استیا سیاسی، فرهنگی، سازندگی، فکری و . . . امروز هم از وقتی که ندای مقابله با رژیم منحوس پهلوی از حلقوم امام - رضوان الله علیه - و همکاران ایشان در سال 1341 ه . ش . بیرون آمد، این جهاد شروع شد .(قبل از آن هم بود ولی پراکنده و کم اهمیت) تا امروز در این کشور جهاد بوده است، چون ما دشمنان جدی و قوی داریم . پس در ایران اسلامی هرکسی که به نحوی در مقابل این دشمن تلاشی کند، «جهاد فی سبیل الله» کرده است . البته یکی از این جهادها، «جهاد فکری» است . یعنی چون ممکن است دشمن ما را غافل کند و فکر ما را منحرف کند، هرکسی که در راه روشنگری فکر مردم تلاش کند، جهاد میکند . شاید امروز جهاد مهمی هم محسوب میشود . مسئولیت اصلی من جلوگیری از فروکش کردن شعله جهاد است و از وجود جهاد در وضع کنونی نگران نیستم .
2 . سفارشی از قرآن; درسی از تاریخ
قرآن به ما میگوید از گذشته تاریخ درس بگیرید . عبرت گرفتن از تاریخ یعنی همین نگرانی که عرض میکنم: اتفاقی که افتاده است در صدر اسلام است . من یک وقتی گفتم که جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم کار کشور اسلامی به جایی رسید که همین مردم مسلمان از وزیرشان، امیرشان و . . . در کوفه و کربلا جمع بشوند و جگر گوشه همین پیغمبر را با آن وضع به خاک و خون بکشند؟ آمدند پسر پیغمبر، پسر فاطمه و امیرالمؤمنین را به عنوان خروج کننده بر امام عادل - که آن امام عادل، یزید بن معاویه است - معرفی کردند . دلشان هرچه میخواهد، میگویند . چرا مردم باور میکنند و ساکت میمانند؟ ! این جای قضیه است که من را دچار دغدغه میکند . چرا امت اسلامی که آن قدر نسبتبه جزئیات احکام اسلامی و آیات قرآنی دقت داشت، در یک چنین قضیه واضحی این قدر دچار غفلتشد؟ این مسئله، انسان را نگران میکند . مگر ما از جامعه زمان پیامبر و امیرالمؤمنین محکم تریم؟ چه کار کنیم که آن طوری نشود؟ اگر امروز من و شما جلوی این قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ممکن است پنجسال دیگر، جامعه اسلامی ما هم کارش به آنجا برسد، مگر چشمان تیزی تا اعماق را ببیند و راه را نشان دهد .
3 . خواص و عوام
مردم با یک دید، به دو قسم تقسیم میشوند; کسانی که از روی فکر و آگاهی و تصمیمگیری کار میکنند - خوب و بدش را کار نداریم - اسم اینها را «خواص» میگذاریم . یک قسم هم میبینند که جو این طوری است (فارغ از تشخیص حرکت صحیح و تحلیل و سنجش و درک) دنبال آن حرکت میکنند، اسم این را «عوام» میگذاریم . در بین خواص آدمهای بیسواد هم هست; میفهمد که چه کار میکند . از روی تشخیص تصمیم میگیرد و عمل میکند و لو درس نخوانده و مدرک ندارد .(اما در باره عوام میتوان موضوع ورود مسلم بن عقیل به کوفه را مثال زد) . میگویند پسر عموی امام حسین آمد، تحریک میشود و میرود دور و بر حضرت مسلم . هجده هزار بیعت کننده با حضرت مسلم میشوند، بعد از پنج، شش ساعتسربازهای ابن زیاد دور خانه طوعه را میگیرند، همین افراد علیه مسلم میجنگند .
عوام تصمیمگیری ندارند، به شانس آنها بستگی دارد [. شخص عامی] اگر تصادفا در زمانی قرار گرفت که امامی سر کار است - مثل امام امیرالمؤمنینعلیه السلام یا مثل امام راحل ما اینها را به سمتبهشت میبرد و اگر در زمان ائمهای که (به آتش دعوت میکنند، قرار گرفت) به سمت جهنم خواهد رفت . پس باید مواظب باشیم که جزو عوام نباشیم . اگر سعی کنید، قدرت تحلیل و تشخیص پیدا کنید، از گروه عوام به سرعتخارج میشوید .
4 . خواص در حق و باطل
خواص دو جبهه هستند; خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل . عدهای اهل فکر و فرهنگ و معرفت اند، برای حق کار میکنند . فهمیدهاند که حق با این طرف است . دسته مقابل ضد حق اند . یک عده اصحاب امیرالمؤمنین و عدهای اصحاب معاویهاند و در بین آنها هم خواص بودند; آدمهای با فکر، عاقل، زرنگ طرفدار بنیامیه .
از خواص طرفدار باطل چه توقعی دارید؟ جز اینکه بنشیند علیه حق برنامه ریزی کند . باید با او بجنگید . خواص جامعه ما، جزو خواص طرفدار حق اند . آمدیم سراغ خواص طرفدار حق . همه مشکلات از این جا به بعد است .
5 . خوبها و بدها در خواص حق
خواص طرفدار حق، دو دستهاند; کسانی که در مقابله با دنیا، زندگی، مقام، شهرت و . . . موفق اند، و دستهای که موفق نیستند .
متاع دنیا را خدا برای شما آفریده است، منتها اگر شما آن قدر مجذوب شدید که آن جایی که پای تکلیف سختبه میان آمد، نتوانستید از اینها دستبردارید، این میشود یک طور . و اگر نه، آن جایی که پای امتحان سخت پیش میآید، میتوانید از اینها به راحتی دستبردارید، این میشود یک طور دیگر .
در هر جامعه دو قسم طرفدار حق وجود دارد . اگر آن قسم خوب خواص طرفدار حق بیشتر باشند، هیچ وقت جامعه اسلامی دچار حالت دوران امام حسینعلیه السلام نخواهد شد; تاابد بیمه بیمه است . اما اگر آن دسته دیگر خواص طرفدار حق زیاد شود، واویلاست . آن وقتحسین بن علیها به مسلخ کربلا خواهند رفت، یزیدها سرکار میآیند و بنیامیه هزار ماه به کشور پیغمبر حکومت میکند و امامت تبدیل به سلطنت میشود .(مردم از روی ایمان و دل از امام تبعیت میکنند اما از سلطان به خاطر قهر و غلبه، نه دوست داشتن) بنای کجی که گذاشته شد، چنان بود که بنی عباس هم شش صد سال حکومت کردند . خلفایی که اهل شرب خمر و فساد و هزار فسق و فجور بودند، مثل بقیه سلاطین مسجد هم میرفتند، برای مردم نماز هم میخواندند .
وقتی خواص طرفدار حق در یک جامعه با اکثریت قاطعشان، آن چنان میشوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا میکند، اولش با شهادت حسین بن علیعلیهما السلام با آن وضع آغاز میشود; آخرش هم به بنیامیه و شاخه مروانی و بنیعباس و بعد از بنی عباس هم سلسله سلاطین در دنیای اسلام تا امروز میرسد . لذا در زیارت عاشورا میگویید: «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد .» در درجه اول، گذارندگان خشت اول را لعنت میکنیم; حق هم، همین است .
ب) تاریخ عاشورا
1 . امتیازطلبی; آغاز انحراف خواص حق <\/h3>
دوران لغزیدن خواص طرفدار حق، از حدود شش، هفتسال . . . بعد از رحلت پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم شروع شد (به مسئله خلافت کار نداریم) . این، جریان بسیار خطرناکی است . اولش هم از این جا شروع شد که گفتند: نمیشود که سابقه دارهای اسلام با مردم دیگر یکسان باشند; اینها باید یک امتیازاتی داشته باشند . امتیازات مالی از بیت المال، خشت اول بود . <\/h3>
2 . تعمیق دنیاگرایی
حرکتهای انحرافی از درجه کمی آغاز میشود . اواسط دوران عثمان، در دوران خلیفه سوم، وضعیت این گونه شد که برجستگان صحابه پیغمبر جزو بزرگترین سرمایه دارهای زمان خودشان شدند . وقتی یکی از آنها مرد، میخواستند طلاهایی که از او مانده بود، بین ورثه تقسیم کنند، این طلاها را آب کرده و شمش کرده بودند، با تبر بنا کردند به شکستن، در صورتی که طلا را با سنگ مثقال میکشند!
3 . تاثیر دنیاگرایان در حکومت علوی
مقدار درهم و دیناری که از اینها به جا میماند، افسانه وار بود . همین وضعیت، مسائل دوران امیرالمؤمنینعلیه السلام را به بار آورد . یعنی در دوران امیرالمؤمنینعلیه السلام چون برای یک عده، مقام اهمیت پیدا کرد، با علیعلیه السلام در افتادند . امیرالمؤمنین با چنین جامعهای رو به رو شد، «فیتخذوا مال الله دولا و عبادالله خولا و دین الله دخلا بینهم» . جامعهایی که ارزشها در آن تحت الشعاع دنیا داری قرار گرفته است، اکثر خواص دوران امیر المؤمنین علیه السلام کسانی بودند که دنیا را بر آخرت ترجیح میدادند . نتیجه این شد که امیرالمؤمنینعلیه السلام مجبور شد سه جنگ راه بیندازد، آخرش هم به دستیکی از همین آدمهای خبیثبه شهادت برسد .
4 . خواص دنیاگرا و صلح امام حسنعلیه السلام
امام حسنعلیه السلام نتوانستبیش از شش ماه دوام بیاورد . دید اگر با همین عده کم برود با معاویه بجنگد و شهید شود، آن قدر انحطاط اخلاقی در میان جامعه اسلامی در میان همین خواص زیاد است که حتی دنبال خون او را هم نخواهند گرفت . تبلیغات معاویه همه را تصرف خواهد کرد و یکی دو سال بعد، خواهند گفت اصلا امام حسن بیجا کرد قد علم کرد . امام حسنعلیه السلام دید خونش هدر خواهد رفت، لذا خودش را به میدان شهادت نینداخت . میدانید گاهی شهید شدن آسانتراز زنده ماندن است . امام حسنعلیه السلام این راه مشکل را انتخاب کرد . وضع آن زمان این بوده است; خواص تسلیم بودند، حاضر نبودند کاری بکنند .
5 . موضع خواص در برابر قیام امام حسینعلیه السلام
وقتی امام حسینعلیه السلام قیام کرد، خیلی از همین خواص پیش امام حسینعلیه السلام نیامدند تا کمک کنند . ببینید به وسیله این خواص در یک جامعه، چقدر وضعیتخراب میشود; به وسیله خواصی که حاضرند دنیای خودشان را به راحتی برسرنوشت دنیای اسلام در قرنهای آینده ترجیح بدهند . اگر اسامی کسانی را که از کوفه به امام حسینعلیه السلام نامه نوشتند، نگاه کنید، همه جزو طبقه خواص اند . و چون کسانی که حاضرند دینشان را قربانی دنیا بکنند، بیشترند، در نتیجه آن، در کوفه شهادت مسلم بن عقیل رخ میدهد; بعد 20 یا 30 هزار نفر یا بیشتر بلند میشوند و به جنگ امام حسینعلیه السلام در کربلا میآیند . یعنی حرکتخواص به دنبال خود، حرکت عوام را میآورد . نمیدانم عظمت این حقیقت که گریبان انسانهای هوشمند را میگیرد، برای ما درست روشن میشود یا نه؟
ج) نمونه تاریخی<**ادامه مطلب...**>
1 . نامه خواص جبهه باطل
مسلم بن عقیل به کوفه تشریف برد، نامه حضرت را خواند . همه اظهار ارادت کردند . فرماندار کوفه «نعمان بن بشیر» آدم بسیار ضعیف و ملایمی بود، با مسلم مقابله نکرد . مردم دیدند میدان «باز است» ، آمدند و با حضرت بیعت کردند .
دو سه نفر از خواص باطل - طرفداران بنیامیه - به یزید نامه نوشتند که: اگر میخواهی کوفه را داشته باشی، یک آدم حسابی به این جا بفرست . او هم عبیدالله بن زیاد را فرستاد .
2 . عوام در برابر تهدید
عوام کوفه که قادر به تحلیل نبودند، تا دیدند یک نفری صورتش را بسته و با اسب و تجهیزات آمد، خیال کردند امام حسین است! راحت رفتند گفتند: السلام علیک یابن رسول الله! همه میگویند امام حسین . . . او هم اعتنایی به مردم نکرد و به دارالاماره رفت . اساس کار او، عبارت بود از این که طرفداران مسلم بن عقیل را با اشد فشار مورد تهدید و شکنجه قرار دهد . چهار هزار نفر از مردم فقط اطراف خانه مسلم با شمشیر به نفع مسلم بن عقیل ایستاده بودند .
ابن زیاد یک عده از همین خواص را بین مردم فرستاد که مردم را بترسانند . مردم همه متفرق شدند و وقت نماز عشا هیچ کس همراه او نماند; ولی تاریخ مینویسد: برای نماز عشا پشتسر ابن زیاد، مسجد کوفه پر از جمعیتشد!
3 . نقش خواص دنیاگرا
من میبینم خواص، مقصرند; بعضی از این خواص طرفدار حق، در نهایتبدی عمل کردند، مثل شریح قاضی . وقتی هانی بن عروه را به زندان انداختند و مجروح کردند، ابن زیاد ترسید، به شریح گفت: برو ببین هانی زنده است؟ برو به اینها بگو زنده است . شریح آمد، دید مجروح است . هانی گفت: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟ پس قوم من چه شدند؟ مردند؟ چرا سراغ من نیامدند؟ شریح گفت: میخواستم بروم و این حرفها را به همین کسانی که اطراف دار الاماره را گرفته بودند، بگویم; اما افسوس که جاسوس عبیدالله آن جا ایستاده بود; جرات نکردم . یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر آخرت . اگر شریح همین یک کار را میکرد، شاید تاریخ عوض میشد، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند، روحیه پیدا میکردند، عبیدالله را میگرفتند یا میکشتند یا میفرستادند میرفت .
یک وقتیک حرکتبه جا تاریخ را نجات میدهد . گاهی یک حرکت نا به جا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه گمراهی میغلتاند . نقش خواص، خواص ترجیح دهنده دنیا بر دین، این است .
د) نکته پایانی: نقش کلیدی خواص; نجات تاریخ
ببینید از هر طرف حرکت میکنید، به خواص میرسید . تصمیمگیری و تشخیص خواص در وقت لازم، گذشتخواص از دنیا و اقدام آنان برای خدا در وقت لازم، . . . اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات میدهد . باید در لحظه لازم، حرکت لازم را انجام داد . اگر وقت گذشت، دیگر فایده ندارد . اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند و با هم اختلاف کردند، در تاریخ، «کربلا» ها تکرار خواهد شد .
خدای متعال وعده داده است که اگر کسی خدا را نصرت کند، خدا او را نصرت خواهد کرد . نه این که به هریک نفر پیروزی میدهند، بلکه وقتی مجموعهای حرکت میکند، البته شهادتها هم هست، پیروزی هم هست . این، سنت الهی است .
وقتی از خون ترسیدیم، از آبرو ترسیدیم . . . به خاطر این جور چیزها حرکت نکردیم، معلوم است ده نفر مثل امام حسین هم که بیایند و سر راه بیایند، همه شهید خواهند شد; کما این که امیرالمؤمنینعلیه السلام شهید شد، امام حسینعلیه السلام شهید شد .
خواص، خواص، طبقه خواص! عزیزان من! ببینید شما کجایید؟
روی این مطلبی که ما گفتیم، دو کار باید بشود; یکی بخش تاریخی و دیگری تطبیق با وضع هر زمان است نه فقط زمان ما . در هر زمان طبقه خواص چگونه باید عمل کنند؟ این که گفتیم اسیر دنیا نشوند، چگونه اسیر نشوند؟ مثالها و مصداق هایش چیست . . . ؟
دوران لغزیدن خواص طرفدار حق، از حدود شش، هفتسال . . . بعد از رحلت پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم شروع شد (به مسئله خلافت کار نداریم) . این، جریان بسیار خطرناکی است . اولش هم از این جا شروع شد که گفتند: نمیشود که سابقه دارهای اسلام با مردم دیگر یکسان باشند; اینها باید یک امتیازاتی داشته باشند . امتیازات مالی از بیت المال، خشت اول بود . <\/h3>
2 . تعمیق دنیاگرایی
حرکتهای انحرافی از درجه کمی آغاز میشود . اواسط دوران عثمان، در دوران خلیفه سوم، وضعیت این گونه شد که برجستگان صحابه پیغمبر جزو بزرگترین سرمایه دارهای زمان خودشان شدند . وقتی یکی از آنها مرد، میخواستند طلاهایی که از او مانده بود، بین ورثه تقسیم کنند، این طلاها را آب کرده و شمش کرده بودند، با تبر بنا کردند به شکستن، در صورتی که طلا را با سنگ مثقال میکشند!
3 . تاثیر دنیاگرایان در حکومت علوی
مقدار درهم و دیناری که از اینها به جا میماند، افسانه وار بود . همین وضعیت، مسائل دوران امیرالمؤمنینعلیه السلام را به بار آورد . یعنی در دوران امیرالمؤمنینعلیه السلام چون برای یک عده، مقام اهمیت پیدا کرد، با علیعلیه السلام در افتادند . امیرالمؤمنین با چنین جامعهای رو به رو شد، «فیتخذوا مال الله دولا و عبادالله خولا و دین الله دخلا بینهم» . جامعهایی که ارزشها در آن تحت الشعاع دنیا داری قرار گرفته است، اکثر خواص دوران امیر المؤمنین علیه السلام کسانی بودند که دنیا را بر آخرت ترجیح میدادند . نتیجه این شد که امیرالمؤمنینعلیه السلام مجبور شد سه جنگ راه بیندازد، آخرش هم به دستیکی از همین آدمهای خبیثبه شهادت برسد .
4 . خواص دنیاگرا و صلح امام حسنعلیه السلام
امام حسنعلیه السلام نتوانستبیش از شش ماه دوام بیاورد . دید اگر با همین عده کم برود با معاویه بجنگد و شهید شود، آن قدر انحطاط اخلاقی در میان جامعه اسلامی در میان همین خواص زیاد است که حتی دنبال خون او را هم نخواهند گرفت . تبلیغات معاویه همه را تصرف خواهد کرد و یکی دو سال بعد، خواهند گفت اصلا امام حسن بیجا کرد قد علم کرد . امام حسنعلیه السلام دید خونش هدر خواهد رفت، لذا خودش را به میدان شهادت نینداخت . میدانید گاهی شهید شدن آسانتراز زنده ماندن است . امام حسنعلیه السلام این راه مشکل را انتخاب کرد . وضع آن زمان این بوده است; خواص تسلیم بودند، حاضر نبودند کاری بکنند .
5 . موضع خواص در برابر قیام امام حسینعلیه السلام
وقتی امام حسینعلیه السلام قیام کرد، خیلی از همین خواص پیش امام حسینعلیه السلام نیامدند تا کمک کنند . ببینید به وسیله این خواص در یک جامعه، چقدر وضعیتخراب میشود; به وسیله خواصی که حاضرند دنیای خودشان را به راحتی برسرنوشت دنیای اسلام در قرنهای آینده ترجیح بدهند . اگر اسامی کسانی را که از کوفه به امام حسینعلیه السلام نامه نوشتند، نگاه کنید، همه جزو طبقه خواص اند . و چون کسانی که حاضرند دینشان را قربانی دنیا بکنند، بیشترند، در نتیجه آن، در کوفه شهادت مسلم بن عقیل رخ میدهد; بعد 20 یا 30 هزار نفر یا بیشتر بلند میشوند و به جنگ امام حسینعلیه السلام در کربلا میآیند . یعنی حرکتخواص به دنبال خود، حرکت عوام را میآورد . نمیدانم عظمت این حقیقت که گریبان انسانهای هوشمند را میگیرد، برای ما درست روشن میشود یا نه؟
ج) نمونه تاریخی<**ادامه مطلب...**>
1 . نامه خواص جبهه باطل
مسلم بن عقیل به کوفه تشریف برد، نامه حضرت را خواند . همه اظهار ارادت کردند . فرماندار کوفه «نعمان بن بشیر» آدم بسیار ضعیف و ملایمی بود، با مسلم مقابله نکرد . مردم دیدند میدان «باز است» ، آمدند و با حضرت بیعت کردند .
دو سه نفر از خواص باطل - طرفداران بنیامیه - به یزید نامه نوشتند که: اگر میخواهی کوفه را داشته باشی، یک آدم حسابی به این جا بفرست . او هم عبیدالله بن زیاد را فرستاد .
2 . عوام در برابر تهدید
عوام کوفه که قادر به تحلیل نبودند، تا دیدند یک نفری صورتش را بسته و با اسب و تجهیزات آمد، خیال کردند امام حسین است! راحت رفتند گفتند: السلام علیک یابن رسول الله! همه میگویند امام حسین . . . او هم اعتنایی به مردم نکرد و به دارالاماره رفت . اساس کار او، عبارت بود از این که طرفداران مسلم بن عقیل را با اشد فشار مورد تهدید و شکنجه قرار دهد . چهار هزار نفر از مردم فقط اطراف خانه مسلم با شمشیر به نفع مسلم بن عقیل ایستاده بودند .
ابن زیاد یک عده از همین خواص را بین مردم فرستاد که مردم را بترسانند . مردم همه متفرق شدند و وقت نماز عشا هیچ کس همراه او نماند; ولی تاریخ مینویسد: برای نماز عشا پشتسر ابن زیاد، مسجد کوفه پر از جمعیتشد!
3 . نقش خواص دنیاگرا
من میبینم خواص، مقصرند; بعضی از این خواص طرفدار حق، در نهایتبدی عمل کردند، مثل شریح قاضی . وقتی هانی بن عروه را به زندان انداختند و مجروح کردند، ابن زیاد ترسید، به شریح گفت: برو ببین هانی زنده است؟ برو به اینها بگو زنده است . شریح آمد، دید مجروح است . هانی گفت: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟ پس قوم من چه شدند؟ مردند؟ چرا سراغ من نیامدند؟ شریح گفت: میخواستم بروم و این حرفها را به همین کسانی که اطراف دار الاماره را گرفته بودند، بگویم; اما افسوس که جاسوس عبیدالله آن جا ایستاده بود; جرات نکردم . یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر آخرت . اگر شریح همین یک کار را میکرد، شاید تاریخ عوض میشد، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند، روحیه پیدا میکردند، عبیدالله را میگرفتند یا میکشتند یا میفرستادند میرفت .
یک وقتیک حرکتبه جا تاریخ را نجات میدهد . گاهی یک حرکت نا به جا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه گمراهی میغلتاند . نقش خواص، خواص ترجیح دهنده دنیا بر دین، این است .
د) نکته پایانی: نقش کلیدی خواص; نجات تاریخ
ببینید از هر طرف حرکت میکنید، به خواص میرسید . تصمیمگیری و تشخیص خواص در وقت لازم، گذشتخواص از دنیا و اقدام آنان برای خدا در وقت لازم، . . . اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات میدهد . باید در لحظه لازم، حرکت لازم را انجام داد . اگر وقت گذشت، دیگر فایده ندارد . اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند و با هم اختلاف کردند، در تاریخ، «کربلا» ها تکرار خواهد شد .
خدای متعال وعده داده است که اگر کسی خدا را نصرت کند، خدا او را نصرت خواهد کرد . نه این که به هریک نفر پیروزی میدهند، بلکه وقتی مجموعهای حرکت میکند، البته شهادتها هم هست، پیروزی هم هست . این، سنت الهی است .
وقتی از خون ترسیدیم، از آبرو ترسیدیم . . . به خاطر این جور چیزها حرکت نکردیم، معلوم است ده نفر مثل امام حسین هم که بیایند و سر راه بیایند، همه شهید خواهند شد; کما این که امیرالمؤمنینعلیه السلام شهید شد، امام حسینعلیه السلام شهید شد .
خواص، خواص، طبقه خواص! عزیزان من! ببینید شما کجایید؟
روی این مطلبی که ما گفتیم، دو کار باید بشود; یکی بخش تاریخی و دیگری تطبیق با وضع هر زمان است نه فقط زمان ما . در هر زمان طبقه خواص چگونه باید عمل کنند؟ این که گفتیم اسیر دنیا نشوند، چگونه اسیر نشوند؟ مثالها و مصداق هایش چیست . . . ؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
چرا در شرایط بدر و خیبر هستیم؟(2)
چرا در شرایط بدر و خیبر هستیم؟(
تشکل های دانشجویی درباره ترور دانشمندان کم کاری کردند و کوتاه آم
یادمان حماسه 22 خرداد
بازخوانی بیانات رهبر انقلاب خواص و عوام 2
بازخوانی بیانات رهبر انقلاب خواص و عوام 1
بازخوانی:اگر خواص پایشان بلرزد
نقش یهود در جنگ با عراق
نگاه اسطوره ای به آخرالزمان
[عناوین آرشیوشده]