سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبیر پیوسته خود را از ما به حساب مى‏داشت تا آنکه فرزند نافرخنده‏اش عبد اللّه پا به جوانى گذاشت . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 86 فروردین 23 , ساعت 1:42 صبح
 
سکانس هایی از زندگی سید مرتضی آوینی
 
صدای گرم مرتضی است، که هر شب پنج شنبه تو را پای تلویزیون میخ کوب می کرد و در جاذبه کهکشان حقیقت و عشق، ساعتی از این غربتکده کره زمین، با خود تا ناکجاآباد هستی می برد. صدای پر غم مرتضی است که چون بیدارگری در گوش فطرت ها، حیات واقعی را زمزمه می کرد و دل هر دریایی را طوفانی می کرد و غمی، نه از جنس غم های معمولی در دل ها می ریخت. آری مرتضی به رغم سادگی، حقیقت را می گفت و خوب می دانی، که هیچ فطرتی در باطن با حقیقت دشمن نیست... و این صدا از تپش قلبی است که لبالب از زمزمه حق شده و سرمست از آواز درون به سوی حقیقت... بیان حقایق یک مرد تنها در 46 سال زندگی مردانه، خیلی آسان نیست اما می شود همیشه به قدر تشنگی از او یاد کرد و به حرمت او و حرمت شهید، به سوی چشمه حرکت کرد. آنچه می خوانید برداشتهایی است از روایت زندگی سید از سوی برخی همرزمان، دوستان و همسر شهید که در این متن با اول شخص روایت شده است.
 
 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ