سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دورترین آفریدگانِ از خداوند متعال، دولتمندِ بخیل است . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 86 بهمن 14 , ساعت 12:0 عصر

ادامه قسمت سوم                                                      قسمت چهارم

بنابراین در این بخش، انتقادى به عملکرد عمر نیست، اما اشتباه بزرگ وى در تقسیم ناعادلانه بیت المال در بین مسلمانان بود; بدین صورت که بین عرب و غیر عرب، زن و مرد، آزاد و موالى، سابقون و نو مسلمانان تمایز قائل شد و مدعى بود که نمى تواند کسانى را که همراه پیامبر مى جنگیدند، با آنانى که در برابر او شمشیر مى کشیدند و بعدا مسلمان شدند، برابر کند و بدین ترتیب به تقسیم نامساوى اموال براساس سابقه و نسب حکم کرد. (24) نتیجه این سیاست ایجاد شکاف طبقاتى عمیق بین مسلمانان شد. اما تا زمان مرگ عمر عوارض آن ظاهر نشد، چرا که عمر هیچ وقت به صحابه اجازه خروج از مدینه و سرمایه گذارى اموالشان را نداد و همواره مى گفت:

در حره (خروجى مدینه) مى ایستم و یک دست بر گلوى عرب و دست دیگر بر بند شلوارش مى گذارم و اجازه نمى دهم عرب به جهنم بیفتد. (25) اما با روى کارآمدن خلیفه سوم و سیاست مالى اتخاذ شده از طرف او، عمق فاجعه مشخص شد. عثمان بن عفان علاوه بر این که راه خلیفه دوم را در تقسیم نامساوى اموال ادامه داد، بلکه بذل و بخشش هاى بى حد و حصرى به خویشاوندان و بستگان خود که عمدتا از تیره امویان قریش بودند و بیشتر آن ها طرد شده و تبعیدى پیامبر به حساب مى آمدند، انجام داد. علاوه بر این که وى برعکس خلفاى پیشین، زندگى اشرافى و مجللى را در پیش گرفت و به گفته مسعودى در شهر مدینه چهار قصر براى خود ساخت و همیشه مى گفت:

خداى عمر را بیامرزد، کیست که طاقت او را داشته باشد. من مال دارم و از مال خودم مى خورم، پیرم و باید غذاى نرم بخورم. (26) از دوره خلافت عثمان به «حاکمیت اشراف قریش » (27) یاد مى شود که نتیجه مستقیم آن قدرت و قوت یافتن تیره اموى بود که تمامى ارکان دستگاه خلافت را در طول دوازده سال خلافت عثمان به زیر سیطره نفوذ خود درآوردند. ابن ابى الحدید نقل مى کند که حارث بن الحکم (طرد شده پیامبر) از طرف عثمان براى جمع آورى زکات «قضاعه » مامور شد. وقتى اموال جمع شده را آورد، خلیفه یکجا تمام آن ها را به او بخشید. (28) در نوبتى دیگر عثمان خمس غنایم مصر را به پسر عمویش مروان بن حکم(تبعیدى پیامبر) و سیصدهزار درهم به عمویش حکم و حارث بن حکم پسر دیگرش بخشید. (29) ابن خلدون از قول مسعودى نقل مى کند:

در روزگار عثمان صحابه پیامبر املاک و اموال فراوانى به دست آوردند چنان که روزى که خود عثمان کشته شد در نزد خزانه دار او یکصدوپنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم موجود بود و بهاى املاک او در وادى القرى و حنین و دیگر نواحى دویست هزار دینار بود و شتران و اسبان بسیارى داشت و هشت یک یکى از متروکات زبیر پس از مرگ او پنجاه هزار دینار بود و او پس از مرگ هزار اسب و هزار کنیز به جاى گذاشت و محصول طلحه از عراق در هر روز هزار دینار و از ناحیه شراة بیش از این مبلغ بود و در اصطبل عبدالرحمن بن عوف هزار اسب و هزار شتر بود و او ده هزار گوسفند داشت و ربع ماترک او پس از مرگش بالغ بر هشتاد و چهار هزار دینار بود و زیدبن ثابت از شمش زر و سیم مقدارى به جاى گذاشت که آن ها را با تبر مى شکستند و این علاوه بر اموال و املاکى بود که بهاى آن ها به صدهزار دینار مى رسید و زبیر خانه اى در بصره و خانه هاى دیگرى در مصر و کوفه و اسکندریه براى خود بنیان نهاده بود و هم چنین طلحه خانه اى در کوفه بنا کرد و خانه دیگرى در مدینه بنیان نهاد و آن را از گچ و آجر و چوب ساج بساخت و سعدبن ابى وقاص خانه اى براى خود در عقیق بنا کرد که سقفى بلند داشت و فضاى پهناورى بدان اختصاص داد و برفراز دیوارهاى آن کنگره ها بساخت و مقدار خانه اى براى خویش در مدینه بساخت که از درون و بیرون گچ کارى بود و یعلى بن منبه پنجاه هزار دینار و مقدارى زمین و آب و جز این ها به جاى گذاشت و بهاى املاک و ماترک دیگر او سیصدهزار درهم بود. (30)

بذل و بخشش هاى بیش از حد به خویشاوندان اموى و دیگر سیاست هاى نادرستى که از طرف عثمان اتخاذ شد، زمینه هاى نارضایتى و شورش را علیه او در مدینه فراهم کرد. این جا بود که عثمان اشتباه دوم خود را مرتکب شد و آن لغو ممنوعیت خروج صحابه بزرگ مسلمان از مدینه بود که از زمان عمر به اجرا در مى آمد. اگر چه عثمان به قصد دور کردن صحابه از مدینه و از بین بردن زمینه هاى شورش دست به چنین اقدامى زد اما این سیاست نه تنها مخالفت ها را از بین نبرد بلکه مقدمه اى شد براى قریش اقتصاد پیشه که در تمام سرزمین هاى حاصلخیز امپراتورى اسلامى پراکنده شوند و به کار سرمایه گذارى اقتصادى بپردازند; به عبارت دیگر، سرمایه هاى انباشته شده بى مصرف صحابه بزرگ با لغو ممنوعیت خروج از مدینه براى تجارت و استملاک اراضى در سراسر بلاد اسلامى به کار گرفته شد. از این زمان دیگر بدون هیچ گونه مانعى مال اندوزى و سرمایه گذارى هدف اولیه اکثر صحابه بزرگ همانند طلحه و زبیر و بود و همین صحابه با فرو رفتن در گرداب تجملات دنیوى، عقیده را قربانى غنیمت کردند تا آن جا که حاضر شدند به خاطر آن در آوردگاه جمل رو در روى على علیه السلام صف آرایى کنند.

سیاست مالى عثمان دو نتیجه مهم در برداشت: نخست این که سیاست مالى محکمى را که دو خلیفه پیشین براى برقرارى آن، براساس مالکیت محدود و مساوات، زحمات زیادى متحمل شده بودند، برهم زد و او با بى ارادگى خود، آن را به صورت مالکیت هاى بزرگ درآورد. دوم این که بنى امیه که همان طبقه ثروتمند و مالک را تشکیل مى دادند بر مسلمان ها و اموال آنان مسلط شدند.

اما آن زمان که على علیه السلام خلافت مسلمین را پذیرفتند برتقسیم برابر و عادلانه اموال به شیوه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم تاکید فراوانى داشتند، براى نمونه در پاسخ زن عربى که برتساوى بین عرب و عجم توسط او اعتراض مى کرد، فرمودند:

من به کتاب خداى عزوجل نظر کردم و در آن هیچ اشاره اى نسبت به برترى فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق ندیدم. (31) بى شک با انحرافات بنیادینى که از زمان رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم تا روى کار آمدن على علیه السلام در جامعه اسلامى به وجود آمده بود اجراى چنین سیاست عادلانه اى که کاملا مبتنى بر مشى عقیدتى پیامبر اسلام باشد ناممکن مى نمود.                                                                                          ادامه دارد....



لیست کل یادداشت های این وبلاگ